من در روستای زینجناب به دنیا آمدم.یادم میاد عصرها وقتی از باغ به طرف روستا می آمدیم ،صدای ترانه از هرباغ شنیده می شد و دختران باغباندور هم جمع می شدندومی خندیدند ومی رقصیدند ومی خواندند. در کوچه های تاریک روستا پر بود از مردمی که با صدای بلند ،ترانهزندگی را می خواندند اما چه شد؟ گرانی وناامیدی واختلاس وفقر وهزاران دلیل دیگر شما درست می گویید، از اعدام که بدترین حالت برای کسی نیست. فرض کنید شمارا به اعدام می برند،یکی با گریه وتقلا وکشان کشان
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت